آرا و اندیشه های تربیتی امام خمینیره» برای شناخت مکتب تربیتی امام خمینیره» , باید از کاوش در مبانی انسان شناختی و جهان شناختی ایشان آغاز گردد با آگاهی از این مبانی, جایگاه و اهمیت دیدگاه ها و توصیه های اخلاقی و تربیتی ایشان آشکار می شود هر یک از مکاتب تربیتی بر نگرشی خاص از هستی و انسان مبتنی هستند و وجوه امتیاز هر یک از این مکاتب را باید در تفاوت نگرش آنها به هستی و انسان جستجو کرد. با رجوع به اندیشههایی که با عنوان مکتب تربیتی در روزگاری شهرت داشتهاند، اهمیت و جایگاه دیدگاههای هستی شناختی و انسانشناختی نمایان میشود. در سایه آگاهی از دیدگاه مبنایی این مکاتب، درمییابیم که داوری ادیان الهی بویژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوتهایی در مکتبهای تربیتی دینی نسبت به دیگر مکاتب بشری است. دانشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان و عارفان و متکلمان و اخلاقیون، در مواضع گوناگونی آرای خویش درباره هستی و انسان را ابراز داشتهاند و همواره به سبب ایمان به اسلام کوشیدهاند که در نظریات خود از تعارض با آموزههای قرآنی و روایی بپرهیزند. این اندیشهمندان، در عین پویش و کوشش عقلانی برای دستیابی به آرایی استوار، از منبع وحی و متون دینی نیز الهام گرفتهاند و بیشک، تعالیم دینی در بنیان و پیکرهٔ نظام اندیشه ایشان جایگاهی اساسی داشته است. در میان دیدگاههای عالمان مسلمان میتوان آرایی کم و بیش مشابه و حتی یکسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ این شباهت و هماهنگی، تفکر دینی و تأثیرپذیری قرآنی ایشان است. البته گاه آرایی متفاوت و تصاویری بکلی ناهمسان از هستی و انسان نیز در میان این آراء دیده میشود. نکته شایان توجه این است که اگر به تصویری کلی و جامع از نظامهای فکری رایج میان عالمان مسلمان نظر کنیم، درخواهیم یافت که بسیاری از امور مشابه در حقیقت تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارند. این تفاوت تا بدانجاست که حتی توحید ـ یعنی سنگ بنای دین و دینباوری ـ نیز در نزد ایشان تفسیری واحد ندارد، اگرچه همه موحدند. توحید یک عارف با توحید یک متکلم تفاوت بسیار دارد و حتی توحید فیلسوفان نیز با هم یکی نیست. فلاسفه مشایی و حکیمان متألّه، به خدا، انسان و جهان یکسان نمینگرند. این نکته درخور توجه، ما را به یک روش در شناخت آرا و تفکرات رهنمون میسازد و آن نگاهی جامع به نظریات اندیشهمندان مختلف است. برای دستیابی به دیدگاه تربیتی یک عالم، نمیتوان به بررسی سخنان صریح او در وادی تربیت بسنده کرد، زیرا بسا مواردی که معنای حقیقی آثار تربیتی تنها با شناخت بنیانهای فکری او دریافتنی باشد. تلاش برای شناخت مکتب تربیتی امام خمینی نیز اگر بخواهد قرین توفیق باشد، باید از کاوش در مبانی انسان شناختی و جهانشناختی ایشان آغاز گردد. با آگاهی از این مبانی، جایگاه و اهمیت دیدگاهها و توصیههای اخلاقی و تربیتی ایشان آشکار میشود.پیش از ورود به بررسی دیدگاههای مبنایی امام خمینی، ذکر چند نکته لازم به نظر میآید. ۱ـ در میان علمای مسلمان، فیلسوف تربیتی و مربی در اصطلاحی که امروز رایج است وجود ندارد، در نتیجه نمیتوان در ترسیم مکتب تربیتی هر یک از ایشان، به پاسخهایی صریح درباره همه مسائل مطرح در تعلیم و تربیت دست یافت. به این ترتیب باید کوشید پس از شناخت مبانی فکری آنها، با بررسی نظر تربیتی خاص که در برخی مواضع ابراز داشتهاند، به استنباط نظریات آنها در دیگر موارد پرداخت، تا از این رهگذر به تصویری نسبتاً جامع از مکتب تربیتی اندیشمند موردنظر دست یافت. طبیعی است که این کوشش در تحقیقات مختلف، نتایجی کاملاً یکسان به بار نمیآورد. ۲ـ دیدگاههای عالمان مسلمان درباره هستی و انسان را میتوان به مکاتب کلامی، فلسفی، عرفانی و مکتب محدثین تقسیم کرد. در هر یک از این شاخهها وجوه اشتراک فراوانی را میان اندیشهمندان میتوان یافت، ولی این حقیقت مانع از آن نیست که هر اندیشهمند، در عین حال دیدگاههایی خاص خود داشته باشد و یا اینکه در مواردی نظر او مشابه اندیشهمندان حوزهای دیگر باشد؛ مثلاً یک فیلسوف از جهاتی همچون عارفان بیندیشد و یا متکلمی از مرزهای فلسفه عبور کند. ۳ـ با توجه به مطالب گذشته، محصور داشتن مکتب فکری امام خمینی در یکی از شاخههای فلسفی، عرفانی و یا فقهی دشوار است و اساساً شاید ویژگی مهم ایشان جمع سازوار و هوشمندانهای است که میان عناصری از فقه، فلسفه و عرفان پدید آوردهاند. عناصر اندیشه ایشان را میتوان مورد بررسی تاریخی قرار داد و مبدأ و منشأ هر یک را شناسایی نمود، لکن نوشته حاضر در پی تحقیق تاریخی درباره این آرا و نظریات نیست؛ ولی در یک قضاوت کلی میتوان دیدگاههای انسانشناختی و هستیشناختی ایشان را عرفانی قلمداد نمود. دستیابی به این منظر عرفانی برای ایشان، با گذر از معبر فلسفه و بویژه حکمت متعالیه صورت گرفته است و تجلی این نظرگاه در سطح اندیشه اجتماعی، پیوندی عمیق با فقه یافته است، به گونهای که نمیتوان از تأثیر و تأثر فقه و عرفان امام بر یکدیگر چشم پوشید. نکته اخیر در چگونگی شکلگیری دیدگاههای تربیتی ایشان بسیار بااهمیت است، زیرا آرای تربیتی حضرت امام همچنانکه از مبانی انسانشناختی و هستیشناختی جداییناپذیر است، از دیدگاههای حکومتی ایشان نیز غیرقابل تفکیک است و نظرهای حکومتی ایشان در نظریه ولایت فقیه ـ که دیدگاهی فقهی است ـ عرضه شده است. ۴ـ تعلیم و تربیت، به عنوان یک شاخه پژوهشی دانشگاهی مستقل، در پیشینه فرهنگی مسلمین جایگاهی ندارد؛ اگرچه فیلسوفان، عارفان و اخلاقیون به بخشهای مهمی از مباحث فلسفه تعلیم و تربیت پرداختهاند. برای آنکه بتوان دیدگاههای یک اندیشمند را در قالب مسائل و مباحث امروزین فلسفه تعلیم و تربیت درآورد، بحثهای تطبیقی بسیار مفید است؛ ولی در تحقیق حاضر ـ جز در مواردی که مقایسه آرا ما را در فهم جایگاه و اهمیت یک نظر یاری میرساند ـ از مباحث تطبیقی خودداری خواهد شد. مجموعه ویژگیهای انسان همچون آگاهی، فقرآگهی، اختیار و نیازمندی به دین، از او موجودی مسئول میسازد در اندیشه اسلامی، موفقیت چنان تعریف میشود که راه را بر یأس و تیره انگاشتن آینده میبندد و زمینهٔ اطمینانخاطر و اتکا به نفس را فراهم میآورد ● انسان انسان از دیدگاه امام خمینی و بسیاری از دیگر اندیشهمندان مسلمان، دارای ویژگیهای زیر است: ۱ـ انسان موجودی وابسته و فقیر در برابر حقیقتی متعالی و بیپایان یعنی خداست؛ ۲ـ موجودی آگاه است؛ ۳ـ موجودی مختار است؛ ۴ـ موجودی کمالجوست و کمالجوی او نامحدود است؛[۱] ۵ ـ تربیتپذیر است و انبیا برای تربیت او فرستاده شدهاند؛ ۶ـ بدون دستگیری وحی، در رسیدن به کمالات خویش توفیقی نخواهد داشت؛[۲] ۷ـ موجودی مسئول است. در میان اوصاف فوق، وصف نخست، یعنی فقر وجودی صفت ویژهٔ انسان نیست؛[۳] زیرا همه هستی مخلوق، فقیر و وابسته به خداست[۴] و انسان به عنوان جزئی از هستی مخلوق، وجودی فقیر و وابسته دارد، تنها تفاوت این است که انسان میتواند بر فقر خویش آگاهی یابد.[۵] این آگاهی، او را به تکاپویی از سر بصیرت به سوی کمال مطلق میکشاند؛ یعنی او را که تکویناً به حقیقت مطلق هستی متوجه است، با توجهی آگاهانه به سوی کمال مطلق سوق میدهد. این رتبه از آگاهی، یعنی شناخت فقر خویشتن و آگاهانه به سوی حق شتافتن، نقطه اوج ویژگی دوم انسان است. ویژگی سوم یعنی مختار بودن انسان تعیینکنندهٔ جهت حرکت اوست. جهت حرکت انسان وابسته به شناختی است که او از خود دارد. اگر او به فقر همهجانبهٔ خویش در برابر خدا معترف باشد جهت حرکت او به سمتی است و اگر از فقر خویش غافل باشد جهت دیگری را برای حرکت خود برمیگزیند. طبیعی است اگر موجودی که خود را فقیر مییابد به مبدأ غنا توجه کند. به عبارت دیگر اگر انسان در ویژگی اول و دوم خویش به رتبه فقر آگهی» رسید، دارا بودن قوه اختیار باعث حرکت کمالی شتابدار او میشود؛ یعنی ویژگی چهارم او (کمالجویی نامحدود) را در بالاترین و بهترین شکل ممکن تحقق میبخشد. لکن اگر قوه آگاهی انسان، او را به استشعار نسبت به فقر خویش رهنمون نشود، آنگاه فقر وجودی و تکوینی انسان، او را در حدّ دیگر موجودات، طالب کمال خواهد کرد و به سوی آن هدایت خواهد نمود، با این تفاوت که در این فرض، اختیار او در دام اشتباه کمال» گرفتار خواهد آمد، یعنی اموری را برمیگزیند که کمال حقیقی نیستند و تلاش او در راه دستیابی به آنها فرجامی ناخوشایند خواهد داشت. این کمال غیرحقیقی را کمال موهوم میخوانیم.[۶] انسان همواره در معرض خطر گزینش کمال موهوم است. این خطر با خصیصه تربیتپذیری که در نهاد انسان نهاده شده است، قابل پیشگیری است. تربیتپذیری انسان میتواند وسیلهای باشد تا از خطا برهد. این ویژگی آنگاه برای انسان مفید واقع میشود که مربی او از منبع علم مطلق بهرهمند باشد و با اتکا به چنین علمی از اشتباه در مصداق کمال منزه باشد. مجموعه ویژگیهای انسان همچون آگاهی، فقر آگهی، اختیار و نیازمندی به دین، از او موجودی مسئول میسازد، زیرا اگر انسان در توجه خویش به کمال از آگاهی و اختیار خویش بهره نگیرد و موجودی مسئول نباشد، گویی در کیفیت خلقت او امری غیرحکیمانه رخ میدهد و ویژگیهای آگاهی، اختیار و تربیتپذیری او عبث و بیهوده خواهد بود. با این توضیحات، به خوبی درمییابیم که چگونه ویژگیهای انسان مرتبط با هم و معنابخش به یکدیگرند. برای آنکه ارزش و جایگاه اینگونه آرای انسانی شناختی بیشتر آشکار شود، بحثی مختصر درباره نامتناهی بودن کمال جویی انسان» و فقر آگهی» او میآوریم. یکی از ویژگیهای انسان جدید، یعنی انسان پس از عصر روشنگری در اروپا، حصارشکن بودن اوست. انسان جدید همواره خواسته است خود را از همه باورهایی که او را مقید میکنند برهاند و به این وسیله، راه را بر تحقق هویتی بیحد و مرز از خویشتن بگشاید. پس همواره کوشیده است تا اراده خویشتن را از سلطه هر اراده دیگری آزاد کند و به این ترتیب، حد وجودی خویش را گسترده سازد. این دیدگاه در ارزشهای انسان امروز تجلی یافته است، چنانکه انسان غربی بر توجه داشتن خویش به آینده میبالد و آیندهگرایی و تجددطلبی را ویژگی ارزشمند خود قلمداد میکند و در مقابل، انسان شرقی را گذاشتهنگر و سنتگرا میخواند. خصلت نوگرایی چون در انسان غربی نهادینه شد، پیامد شگرفی را با خود به همراه داشت و آن پیشرفت پرشتاب و گیجکنندهای است که هر روز بر ابعاد آن افزوده میشود و به گونهای هوشربا، حدود پیشرفت و توسعه را فراختر و بیکرانهتر جلوه میدهد، و این البته گسترش مرز مادی انسان است. انسان غربی با داشتن چنین تجربه ای، به تخطئه تفکر دینی میپردازد و دین را عامل تقید و بازماندن از پیشرفت می شمارد و توفیق در پیشرفت مادی خویش را مرهون روگردانی از دین میداند. بازدارندگی دین نسبت به انسان، به دو صورت بیان شده است: ۱ـ باور دینی به معنای پذیرش وجود ارادهای مافوق است، که همواره اراده انسان را تحدید و تهدید میکند. وجود ارادهای حاکم بر اراده انسان، اتکای او بر خویشتن را متزل مینماید و زمینه عدم اطمینان به خود و آینده را فراهم میآورد. در نتیجه، انسان دینباور همواره چشم به راه تصرف قوای فوق طبیعی در طبیعت و حیات است و از برنامهریزی و آیندهنگری دوری میکند. ۲ـ دینباوری و دینداری، به معنای پذیرش الگویی از پیش تعیینشده برای سلوک فردی و اجتماعی انسان است و این مانع از نوگرایی و افقشکنی انسان است. این خصوصیت اگرچه ظاهراً در ادیان دارای شریعت، راسختر و گستردهتر است، ولی محدود به آن نیست؛ زیرا دیگر ادیان نیز کمال انسان را پیشاپیش تعریف میکنند و مجال نواندیشی در ترسیم اهداف زندگی را از او میگیرند. این دو تقریر از بازدارندگی دینباوری، هر دو پاسخی محکم و کافی در اندیشه امام خمینی و اساساً در تفکر اصیل اسلامی دارد. اصغر مجتهدزاده پینوشتها: [۱] . چهل حدیث ـ ص ۱۲۷. [۲] . همان، ۲۳۷. [۳] . همان، ص ۷۰ و ص ۶۴۳. [۴] . همان، ص ۴۴۴ و ص ۵۵۰. [۵] . همان، ص ۲۲۲. [۶] . چهل حدیث، ص ۱۸۴ و ۱۸۲. [۷] . چهل حدیث، ص ۱۸۰. [۸] . همان، ص ۱۸۱. [۹] . همان، ص ۱۸۱. [۱۰] . همان، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۷. [۱۱] . همان، ص ۲۷۲. [۱۲] . همان، ص ۳۲۳. [۱۳] . ر.ک به: صحیفهٔ امام، ج ۱۳، ص ۴۳۲. [۱۴] . ر.ک به: همان، ج ۵، ص ۳۸۸. [۱۵] . ر.ک به: همان، ج ۲۱، ص ۴۰۷. [۱۶] . همان، ج ۱۷، ص ۳۳. [۱۷] . همان، ج ۲۱، ص ۹۱. [۱۸] . همان مدرک. [۱۹] . همان، ج ۲۱، ص ۸۸. [۲۰] . ر.ک به: صحیفهٔ امام، ج ۱۰، ص ۸۱. [۲۱] . ر.ک به مصاحبهٔ امام با رومه اطلاعات، صحیفهٔ امام، ج ۵، ص ۵۲۰. [۲۲] . نگاه کنید به جواب امام به حجتالاسلام قدیری، صحیفهٔ امام، ج ۲۱، ص ۱۴۹. [۲۳] . چهل حدیث، ص ۶۶۰. [۲۴] . همانجا. [۲۵] . همان، ص ۱۸۲ و ۱۸۵. [۲۶] . چهل حدیث، ص ۳۸۷. [۲۷] . شرح چهل حدیث، ص ۳۸۷. [۲۸] . صحیفهٔ امام، ج ۱۷، ص ۱. [۲۹] . همان، ج ۲۱، ص ۱۴۵، ۱یام امام به هنرمندان. [۳۰] . همان، ج ۲۱، ص ۸۸. [۳۱] . همان، ج ۲۱، ص ۹۱. [۳۲] . جهاد اکبر، ص ۷ـ ۳۶. [۳۳] . جهاد اکبر، ص ۳۷. [۳۴] . همان، ص ۳۹. [۳۵] . همان، ص ۴۲. [۳۶] . صحیفهٔ امام، ج ۲۱، ص ۱۴۹ و ۱۶۰. [۳۷] . جهاد اکبر، ص ۸۴. [۳۸] . صحیفهٔ امام، ج ۱۰، ص ۳۷ و ج ۱۵، ص ۲۴۳ و ۲۴۴.
آراء تربیتی امام خمینی ره
انسان ,ص ,همان، ,تربیتی ,ج ,یک ,همان، ص ,۲۱، ص ,ج ۲۱، ,همان، ج ,امام، ج ,ویژگیهای انسان همچون ,انسان همچون آگاهی، ,مجموعه ویژگیهای انسان ,دیدگاههای عالمان مسلمان
درباره این سایت